نقش مهرورزی و محبت در فرآیند تعلیم و تربیت(5)
● آموزشهای دینی و تقویت مبانی اعتقادی کودک
بدون تردید، یادگیری از مهمترین فرایندهای روانی است که زمینههای آن از سنین کودکی شکل میگیرد و به تدریج با بالا رفتن سن کودک، استعدادهای او نیز بیشتر شکوفا میشود. کودک به دلیل وجود حس قوی تقلید، تلاش میکند تا رفتاری همسان با والدین خود بازسازی کند. وجود این حس، به او کمک فراوانی در یادگیری مینماید. والدین نیز میباید از این حس قوی به سود فرزند خود بهرهبرداری کنند و با آموزشهای ابتدایی، کمکم زمینههای آشنایی با تعالیم دینی و مبانی اعتقادی، به ویژه نماز، را در او به وجود آورند.
امام صادق علیهالسلام میفرمایند:
هنگامی که کودک به سه سالگی رسید لا اله الا اللّه را به او بیاموزید و او را رها کنید (همین مقدار کافی است). وقتی هفت ماه دیگر گذشت محمد رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) را به او آموزش دهید و سپس او را رها کنید تا چهار ساله شود. آنگاه صلوات فرستادن را به او بیاموزید. در پنج سالگی به او سمت راست و چپ را آموزش دهید و قبله را نشان او داده و بگویید سجده کند. آنگاه او را تا شش سالگی واگذارید. فقط پیش روی او نماز بخوانید و رکوع و سجود را یادش دهید تا هفت سالش هم تمام شود. وقتی هفت سالگی را پشت سر گذاشت، وضو ساختن را به او تعلیم دهید و به او بگویید نماز بخواند، تا هنگامی که نه ساله شد وضو و نماز را به نیکی آموخته باشد. و هنگامی که آن دو را به خوبی یاد گرفت خدا پدر و مادر او را به خاطر این آموزششان خواهد آمرزید.
ارتقاء سطح دانش و معرفت کودک
گذشته از ضرورت تعلیم کودک و آشنا نمودن او با اصول اعتقادی، آموزشهای دیگری نیز ـ ولو در حد آشنایی برای کودکِ در حال رشد ضروری است.
امام صادق علیهالسلام به جمیلبن درّاج فرمودند: “بَادِرُوا اَحدَاثَکُم بِالحَدِیثِ قَبلَ اَن تَسبِقَکُم اِلَیهِم المُرجِیَةُ"؛ فرزندانتان را با کلام [ما] آشنا کنید پیش از آن که مرجیه (و دیگر فرقههای منحرف عقیدتی) بر شما سبقت بگیرند [ و آنان را منحرف سازند].
و نیز:
“عَلِّمُوا صِبیَانَکُم مِن عِلمِنَا مَا یَنفَعُهُم اللّهُ بِهِ لا تَغلِبَ عَلَیهِمُ المُرجِیَةُ بِرَأیِهَا"؛ کودکانتان را به دانش ما آموزش دهید که برای آنان سودمند است تا مرجیه [و منحرفین] با دیدگاههای خود آنان را مغلوب خود نسازند.
اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام همواره عنایت ویژهای به آموزش فرزند و بالا بردن سطح درک و معرفت او نشان میدادند.
● مادر نمونه
خداوند عشق والدین و به خصوص مادر به فرزند را به ویژه در دوران کودکی و نیاز او به آنان را به صورت غریزی در نهادشان قرار داده و مراقبت از او را به توصیه و دستور واگذار نفرموده است، زیرا تخلف از دستور و فرمان مولی به وفور ممکن است، ولی سرپیچی از حکم غریزه بسیار نادر و مشکل است و او با این تدبیر خود از تلف شدن و دور انداختن کودک به جهت رنج زیاد آن به وسیله والدین، جلوگیری و پیشگیری کرده است.
در صورتی که علاقه و توجه فرزند در دوران پس از کودکی به پدر و مادر به طور غریزی نیست و بیشتر به عواطف، تعهد و احساس مسؤولیت او بستگی دارد و بدین لحاظ در خصوص مراقبت والدین از کودک خردسال خود نیازی به دستور و تأکید نیست ولی در مورد احسان و رعایت احترام به پدر و مادر از سوی فرزند، فرمان و توصیه الهی است که میتواند فرزند را تا آخر عمر خود به پاسداشت حقوق والدین وادار کند.
یکی از روانشناسان میگوید: اولین کسانی که خریدار مدهای جدید و تغییر لباس و خودآرایی های زننده هستند، همان تحقیرشدگان دوران کودکی میباشند.
و لذا خداوند متعال در آیات چندی از قرآن کریم، بر رعایت این حق و توجه دادن به مقام آنان تأکید ورزیده است؛ از جمله میفرماید: و قضی ربّک اَنّ لا تعبدوا الاّ ایّاه و بالوالدین احسانا … ؛ خداوند حکم فرموده است جز او را نپرستید و به والدین خویش احسان روا دارید… .
در این آیه کریمه، نیکی به پدر و مادر پس از فرمان به بندگی الهی آمده و والدین هم به صورت مطلق ذکر شده و به ایمان و اسلام مقیّد نشده است که این دو امر، خود بیانگر طبیعی بودن این حق و اهمیت بسیار بالای آن است.
در جای دیگر پس از تأکید بر رعایت این حق به خصوص به رنجی که مادر در رابطه با فرزند خود متحمل میشود تکیه کرده و آن را توجه داده و گوشزد میفرماید:
و وصیّنا الإنسان بوالدیه إحسانا حملته امّه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا … ؛ ما انسان را نسبت به والدینش به نیکی سفارش کردیم، مادرش او را با محنت و رنج حمل کرد و با مشقت و سختی به دنیا آورد و مدت بارداری و از شیرگرفتن او سی ماه است.
در این آیه کریمه به سه مورد از مهمترین کارهایی که مادر در رابطه با فرزند بر دوش میگیرد اشاره شده است:
1) مرحله حمل و بارداری؛
2) زایش و ولادت؛
3) حضانت و شیردهی.
این یادآوری خود نشانه عنایت ویژه خداوند متعال بر اهمیت بیشتر احسان به مادر است که بازتاب آن در روایات معصومان(علیهمالسلام) منعکس شده است.
ویل دورانت مینویسد: در نمایش بزرگ توالد، که محور حیات است، عمل نر حقیر است، او فقط سیاهی لشکر است. در بحران وضع حمل، مرد با دستپاچگی و حیرت در کنار زن میایستد و سرانجام به حقارت و غیر ضروری بودن هستی خود، در پهنه رشد نوع پی میبرد. در این لحظه است که میفهمد، زن از او به نوع نزدیک تر و وابستهتر است و جریان عظیم حیات، در وجود زن است و خلقت از خون و جسم اوست و به تدریج در مییابد، که چرا اقوام ابتدایی و ادیان بزرگ، مادری را میپرستیدند.
مقصود از ذکر این مختصر، توجه به این نکته است که اگر مقصود از پرسش در باره مادر نمونه این است که به وظیفه خود در این خصوص پی ببریم، باید بدانیم که از دیدگاه اسلامی نمونه بودن یا نبودن مادر در وظیفه احسان نسبت به او تأثیر چندانی ندارد. و این نیکی و رعایت حقوق او از جهت مادر بودن از اموری است که حتی ایمان هم در آن دخالتی ندارد، تا چه رسد به نمونه بودن و این حق طبیعی اوست. و اگر مقصود وظیفهای است که هر زنی نسبت به فرزندان خود داشته و به عنوان کمالی برای خود او مطرح است، این سؤال بسیار بجا و درخور تحقیق و پاسخ بایسته است.